Thousand look n there is a million unsaid wordz.. but i wanna die in this moment i wanna die

Wednesday, December 19, 2007

.n' the world will live as one.

راه خودمو تو تاریکی و تنهایی می‌رم. هر از گاهی یه سری واسه تفریح با من قدم می‌زنن.

هیچ‌کس عزم رسیدن نداره. هدف‌ها تو کودکی ته‌نشین شدن. آدما تو زندگی.

 

از میان مردگان و خفتگان می‌گذرم

خفتگانی که باور دارن که مرده‌اند

در تنهایی و تاریکی راه خودمو می‌رم

زمستون۸۶

 ـــــــــ

 

پیدا شد.. اول ِ ماهود.. نه اینکه مهم باشه چطور شروع کنم ماهود ُ. نه. فقط انگار دنبال ِ چیزی بودم که قبلن نوشته شده بود و پیداش نمی‌کردم!،،، 

واسه خونه‌ای که چقد دنبال ِ اسمش بودم و دوستی که انقد محکم دست رو شونه‌هام گذاشت و منو بالاخره آروم آروم نشوند اینجا..

حالا باید از ۸۶ تا الان رو، همه ی این 4سال رو بیارم اینجا.. اگه بخوام .و خسیسی نکنم

 

پ.ن: باید بروی، باید برویم،، راه زیاد است.. زیاد

پ.ن۲: غم اگر لشکر انگیزد که به زانو نشاندم، به پوزخندی بسنده می‌کنم و ایستاده می‌میرم

 

مهر۸۹