....
بي آنكه با من حرف بزند
بي آنكه به من نگاه كند
برخاست
كلاهش را بر سر گذاشت
باراني اش را
پوشيد
چون باران مي آمد
و رفت زير باران
بي هيچ كلامي
بي آنكه به من نگاه كند
و من سرم را
ميان دستانم گرفتم
و گريستم .
ژاك پرور
بي آنكه با من حرف بزند
بي آنكه به من نگاه كند
برخاست
كلاهش را بر سر گذاشت
باراني اش را
پوشيد
چون باران مي آمد
و رفت زير باران
بي هيچ كلامي
بي آنكه به من نگاه كند
و من سرم را
ميان دستانم گرفتم
و گريستم .
ژاك پرور