دو شبه وقتی میام خونه رفتی خوابیدی و
گفتی "حوصله نداری میری میخوابی.." . کاش انقد راحت بودیم با هم که
میتونستم ی بار بیحرف بغلت کنم. که بهت بگم حواسم
بهت هستا. که بگم روزت چقد این پا اون پا کردم بیام یکم دور و برت.. اما نیومدم! که حتا فک میکردم چقد تو منتظری بیام و
من اما نیومدم.. که تا شبش به خودم لعنت میدادم که پاشو! اما هیچی! میدونم با همه حواسی که بهم داری اما
غرورِ مردونت هنوز بهت اجازه نمیده..میدونم که هربار به هردلیلی گیرت انداختم فرار کردی.. خودت خوب میدونی چرا و خودم خوب
میدونم که چقد میخواستم و میخوام. که من هنوز تشنه ام..
ــــــــــ
آغوش خالیات در زندگی ام درد میکند.. چقدر بعضی وقت ها کم می آورمت... پدر
میخواستم بنویسم و صاحب این پست تو بودی..
ــــــــــ
آغوش خالیات در زندگی ام درد میکند.. چقدر بعضی وقت ها کم می آورمت... پدر
میخواستم بنویسم و صاحب این پست تو بودی..