قلیخان، دزد بود، خان نبود. لابد تو هم اسمش رو شنفتی.
وقتی به سن و سال تو بود، به خودش گفت تا آخر عمرم ، ببینم میتونم تنهایی هزارتا
قافله رو لخت کنم؟ با همین یهحرف، پا جونش وایستاد و هزارتا قافله رو لخت کرد.
آخر عمری پشت دستش رو داغ زد و به خودش گفت: هزارتات تموم شد؛ حالا ببینم عرضهش
رو داری تنهایی یه قافله رو سالم برسونی به مقصد؟ ... نشد! نشد... نتونست... و
مشغولالذمهی خودش شد. تقاص از این بدتر؟
ــــــــــــــــــ