ماهود

Thousand look n there is a million unsaid wordz.. but i wanna die in this moment i wanna die

Thursday, January 9, 2025

بیستم دی‌ماه ۱۴۰۳

 توی دنیای موازی، اون منی که رفته پذیرش دکترا گرفته که پنج‌شیش سال‌ش رو فقط تحقیق کنه -تحقیق؛ چیزی که عاشقشه- ، هرروز ۵صبح که پا می‌شه و قهوه‌ش رو می‌خوره و نیم‌ساعتی می‌دوئه، دوش می‌گیره و می‌ره دانشگاه به ادامه‌ی تحقیقاتش.. عصر توی راه برگشت به خونه، به گل‌فروشی محل سلام می‌کنه و طبق رسم خانم دالوی خودش گل‌ها رو می‌گیره. توی راه سبزی تازه و مخلفات سالاد رو می‌گیره و برمی‌گرده کنج خونه و بوی کیکی که لابد باید پخش بشه توی هوای خونه. بعدش حوالی هشت شب آماده‌ی سریال و خواب، تا فردا. آره هنوز همینه، همین تصویر دلخواهم از مهم‌ترین من توی دنیای موازی وقتی که به پذیرش دانشگاه‌ش پشت پا نزده و رفته.. که این‌طوری حس می‌کنه کوچیکترین اثری..ردپایی.. از خودش گذاشته بخاطر وجودش توی دنیا. و بعد دنیا رو ترک کرده. که حتی بعد ترکش، مفیده؛ ولو برای یک نفر.

Monday, January 6, 2025

هفدهم دی‌ماه ۱۴۰۳

روشنایی پیش می‌آید 
و مرا در بر می‌گيرد 
دنيا زيباست 
و دستانم از اشتياق سرشار 
نگاه از درختان بر نمی‌گيرم 
که سبزند 
..و بار آرزو دارند
راه آفتاب 
 از لابلای ديوارها می‌گذرد 

 ناظم حکمت

Sunday, May 20, 2018


در غروبِ روزی از تموز
پشتِ این دری که بسته مانده
تشنه
خواب رفته‌ام!
زخمه می‌زند به زخم‌های سینه‌ام کسی.
چهره‌ات کجاست؟
پیر می‌شود دلم
در غروبِ روزی از تموز.

اعتراف‌ها - اورنگ خضرایی


Sunday, April 29, 2018

Sunday, March 25, 2018

هوایم داشت
رفته رفته
خراب‌تر می‌شد

و اشک 
در چشمانم
بیشتر بیشتر

به گمانم
شباهنگام
چیزی شبیه به تو
درونم
شروع به باریدن کرده بود 
ــــــــــــــــــــ
 جمال ثریا 


حالا چی ژوزه؟
مهمونی تموم شده... چراغا خاموشن... ملت رفتن....... 


Tuesday, March 13, 2018


I didn't see the light until I was already a man; by then, it was nothing to me but blinding!


Thursday, March 1, 2018

فاصله‌ها هرگز 
مانعی برای دوست داشتن 
برای عشق نیستند 
درست 
اما اگر من اینجا گریه کنم 
آیا در دوردست‌ها 
گونه‌های تو خیس خواهند شد؟
ــــــــــــــــــ
 جمال ثریا 

Monday, June 26, 2017



در سرم مسگرانِ راسته‌ی حاج عبدالعزیز سکنا دارند و تو
در سرم مسگرانِ راسته‌ی حاج عبدالعزیز سکنا دارند و تو
در سرم مسگرانِ راسته‌ی حاج عبدالعزیز سکنا دارند و تو
در سرم مسگرانِ راسته‌ی حاج عبدالعزیز سکنا دارند و تو
در سرم مسگرانِ راسته‌ی حاج عبدالعزیز سکنا دارند و تو
در سرم مسگرانِ راسته‌ی حاج عبدالعزیز سکنا دارند و تو
در سرم مسگرانِ راسته‌ی حاج عبدالعزیز سکنا دارند و تو
این منم که سنگ به سنگ این تکرار را
این تکرار را این تکرار را و این راسته را هزاران بار پیمودم...
+