Thousand look n there is a million unsaid wordz.. but i wanna die in this moment i wanna die

Saturday, July 14, 2012

زن-طور


  دخترک رو یکبار دیدم..همون جلسه ی اول! تازه کنکورش رو داده..
فکر می کنم خب! طبعن باید هیجده نوزده ساله باشه.
چرا ازش خوشم میاد؟ از همه چیزایی که داره و دوس نداشتم هیچوقت.. دخترونگی ای که هنوز نابالغه.. صدایی که هنوز نارسه..
پیور بودن؟ نمیبینم! چیزی توش نیست. اما چرا ازش خوشم میاد؟ دخترونگی ای که نداره و زن-طوری که من شده‎م.
با همه نگاهی که زیر چشمی به خط چشمِ من میکنه و حرکات دست هام.. دست ها..
ـــــــــ
وقتی اومد سمتم.. خوشال شدم.. شماره همو گرفتیم که با هم در ارتباط باشیم واسه کلاس..