Thousand look n there is a million unsaid wordz.. but i wanna die in this moment i wanna die

Sunday, July 15, 2012

Pple come pple go they don’t even know why. They do it becuz its their habit


خیابان جای پرسه‌زنی‌ست، جای دیدن است، جای تصادفی‌دیدن. بالزاک گفته بود «قدم‌زدن تلف‌کردنِ وقت است، امّا پرسه‌زدن خودِ زندگی‌ست.» آن‌که قدم می‌زند، راه می‌رود بی‌دلیل، امّا آن‌که پرسه می‌زند، نگاهِ کنجکاوی دارد، می‌بیند و شهر را (هرچه را که در شهر هست) مصرف می کند. می‌بلعد با چشم‌هایش. پرسه‌زنی، شاید، بهترین شکلِ بودن در میانِ دیگران است. می‌شوی هم‌رنگِ جماعت ، یکی از دیگران . هستی و نیستی.
شمال از شمال شرقی
ـــــــــــــ
پ.ن: زمستونِ سالِ نود بود . دی ماه . سه تار.. تو همون بارونِ تخمی دیدم مرد رو.. هنوز دنبال اون چشم هام توی نگاهِ دیگرون.. چشمهایی که بی دلیل می‎خندید. نوشتمتو توی درفتمی.. شاید ی روز دیدمت و شرش کردم با خودت.. هو نوز
پ.ن: Can You Picture What Will Be? 
پ.ن: پرسه زدن؟ هوم فیلم The Naked
ربطی به پست نداره اما هیچی مث این فیلم نتونس واسم سرگردونیه انسانِ معاصر رو انقد بی نقص به تصویر بکشه.
پ.ن: جیم موریسون