Thousand look n there is a million unsaid wordz.. but i wanna die in this moment i wanna die

Thursday, June 12, 2008

Reflection - TOOL




Reflection

I have come curiously close to the end, down
Beneath my self-indulgent pitiful hole,
Defeated, I concede and
Move closer
I may find comfort here
I may find peace within the emptiness
How pitiful

It's calling me...

And in my darkest moment, fetal and weeping
The moon tells me a secret - my confidant
As full and bright as I am
This light is not my own and
A million light reflections pass over me

Its source is bright and endless
She resuscitates the hopeless
Without her, we are lifeless satellites drifting

And as I pull my head out I am without one doubt
Don't wanna be down here feeding my narcissism.
I must crucify the ego before it's far too late
I pray the light lifts me out
Before I pine away.

So crucify the ego, before it's far too late
To leave behind this place so negative and blind and cynical,
And you will come to find that we are all one mind
Capable of all that's imagined and all conceivable.
Just let the light touch you
And let the words spill through
And let them pass right through
Bringing out our hope and reason ...
before we pine away.

از روی کنجکاوی با پایان نزدیک شده ام،پایین
پایین حفره ی رقت انگیز خودخواهی ام
نابود شدم،قبول می کنم شکست را،نزدیک می شوم
ممکن است آرامش را پیدا کنم
ممکن است آرامش را در پوچی بیایم
چه رقت انگیز

صدایم می زند
صدایم می زند
.........

و در تاریک ترین لحظاتم جنین گونه و اشک ریزان
ماه رازی را به من می گوید.رازدار من
که به روشنی و درخشندگی من است
این نور از من نیست
میلیون ها انعکاس نور نادیده از من می گذرند

سرچشمه روشن و بی انتهاست
او نا امیدان را حیات می بخشد
بی او
ما اقماری بی جان و سرگردانیم

سرم را که برمی دارم از تردید خالی ام
نمی خواهم در این پایین اسیر خودپرستی باشم
باید نفسم را بکشم پیش از آنکه خیلی دیر شود
نوری که مرا خارج می کند را می ستایم
پیش از آنکه سلامتم را از دست دهم
پیش از آنکه سلامتم را از دست دهم
پیش از آنکه سلامتم را از دست دهم
.................................

نفسم را به صلیب می کشم پیش از آنکه خیلی دیر شود
تا از این مکان منفی و کور بدگمان رهایی یابم
و تو خواهی فهمید که همه ی ما یک اندیشه ایم
سزاوار هر آنچه امکان پذیر و تصور شدنی است
فقط بگذار نور لمست کند و بگذار که کلمات بیرون تراود
اجازه بده که از درونت عبور کنند
خارج می کند امید ها و دلای
لمان را
پیش از آنکه سلامتم را از دست دهم
پیش از آنکه سلامتم را از دست دهم
پیش از آنکه سلامتم را از دست دهم
..................................