Thousand look n there is a million unsaid wordz.. but i wanna die in this moment i wanna die

Saturday, May 26, 2012

"من درد تو را زدست آسان ندهم/دل برنکنم ز دوست تا جان ندهم" ؟




دلم می سوزه واسه همه فریادایی که میزنه و توی اون گودال سیاهی که خودشو دفن کرده قایم شده و خودشم نمیبینه. و واسه اینکه کس دیگه ای هم این همه حماقت و پوشالی بودن درونش رو نبینه، از همه مایه میذاره و همه رو کوچیک میکنه واسه اینکه خودش رو بزرگ نشون بده.
‎غافل ِ از اینکه اینها مثلن منو کوچیک نمیکنه، بلکه برعکس خودت رو زودتر نابود میکنه و چهره ی واقعی ِ " پوچ‌ت" رو آشکارتر.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پ.ن: تا حالا انقد حسادت آدما بهم –به اصطلاح دوست نزدیک هم- منو درگیر نکرده بود..
پ.ن: نشود فاش كسي آنچه ميان من و تو ست...
گوش كن با لب خاموش سخن می‌گويم / پاسخم گو به نگاهي كه زبان من و توست

*عنوان: واقعن متاسفم واسه خودم..
باید خوب تو کله‌م بمونه که "حماقت آدما حد و مرز نداره"