Thousand look n there is a million unsaid wordz.. but i wanna die in this moment i wanna die

Friday, September 10, 2010

]همه چیز مشمول قانون ِ نا نوشته ی زمان می شود.. حرف ها هم زمان دارند.. به وقتش باید گفته شوند.. شنیده شوند.. که

زمان که ازشان می گذرد.. به جان کندنی هم بالا نمی آیند.. که نمی شود.. که گذشته.. تو می مانی و لاشه ی بار ِسنگین ِ

حرف هایی که باید با خود کول کنی و همه جا در خود پهن کنی... تو می مانی و دل گرفتگی ِ مداوم ِ شدید... که اگر بزرگ

باشی.. اگر ادعا کنی که بزرگی، که می توانی، ... دیگر بی آنکه بدانی بغض می کنی.. درونت اما بی آنکه هم بدانی منتظر

است.. تا چرخه چرخ بخورد و دوباره به تو برسد و زمان هوس کند که بگذرد.. و تو یی که پیر می شوی.. حرف های از جنس ِ

" .. و حرف هاییست برای نگفتن.." را نمی گویم ها..

که تازه این ها تاوان* ِ(!) حرف های معمولی ست.. حرف های از جنس ِ نه اینجایی که دیگر..... پیر می شوی.. نه.. خیال نکن

پیر می شوی.. تمام می شوی.


اینجاست که شاید بتونی زمانُ بشکونی و ی بیلاخ هم نشون بدی:

Cold play تو آهنگِ talk می گه: " Nothings Makes Any Sense At All. Lets Talk "

در لحظه هاست.. اینم از همون تضاد هاست ها. کنار ِ هم. " تضاد هایی از جنس ِ اینکه تک تکشو کنار ِ هم و با هم زندگی

کنی.. همیشه. با هم یکی نمی شه ولی کنار ِ هم زندگی ش می کنی."

اگه زمان ازش بگذره دیگه حرفت نمیاد اما از اون طرف هم تا شروع نکنی به حرف زدن درست نمی شه.


*تاوان نمودی از یک رابطه ی منطقی و عقلانی ست. هرکس مسئول ِ کارهاییست که می کند و یا حرف هاییست که می زند [